بازم جک(از طرف نلگشم) ناناس و...
حيف نون: ميدوني براي هديه تولدت چي خريدم؟ زنش: نه. حيف نون: اون پژو 206 قرمز رنگ که کنار خيابون پارک شده رو ميبيني ؟؟؟ زنش: آررررره... حيف نون: يه شال درست به همون رنگ
//////////
2)خداوند دید مرد گرسنه است نان را آفرید دید تشنه است آب را آفرید دید در تاریکی است نور را آفرید دید هیچ مشکل دیگه ای نداره زن را آفرید
///////
فاصله دختر تا پير مرد يک نفر بود ؛ روي نيمکتي چوبي ؛ روبه روي يک آب نماي سنگي . پيرمرد از دختر پرسيد : - غمگيني؟ - نه . - مطمئني ؟ - نه . - چرا گريه مي کني ؟ - دوستام منو دوست ندارن . - چرا ؟ - جون قشنگ نيستم . - قبلا اينو به تو گفتن ؟ - نه . - ولي تو قشنگ ترين دختري هستي که من تا حالا ديدم . - راست مي گي ؟ - از ته قلبم آره دخترک بلند شد پيرمرد را بوسيد و به طرف دوستاش دويد ؛ شاد شاد. چند دقيقه بعد پير مرد اشک هاش را پاک کرد ؛ کيفش را باز کرد ؛ عصاي سفيدش را بيرون آورد و رفت
/////////
سه شنبه 2 اسفند 1390 - 2:27:17 PM